نفس عزیزم بعداز چند روز تاخیر به خاطر مریضی مختصری که داشت امروز صبح واکسنشو زد . اولش همش میخندید ، تا رفتیم تو اتاق واکسیناسیون ، و دست خانم بهداشت بهش خورد شروع کرد به گریه ، ولی اون فقط داشت وزنش می کرد و دور سرشو اندازه میگرفت . موقع زدن واکسن نازم حدود ١٠ ثانیه گریه کرد و مثل خانوما اومد بغل مامانشو آروم شد. آفرین دختر گلم که در مقابل همه واکسنا تا اینجا ، خم به ابرو نیاوردی دوست دارم.سعی کن همیشه مقاوم باشی و صبور . . دوست دارم . ...